چند هفته اخير دوران فوق العاده تعيين کننده اى در سياست ايران بوده است. با حکم خامنه اى عليه مجلس دوم خرداد، يک روند پر تلاطم و پر سر و صداى تجديد آرايش در هيات حاکمه و جناحهاى رژيم اسلامى آغاز شده است. اين گواه تناقضات ماهوى جنبش دوم خرداد بود که پس از سه سال مقدمه چينى و نرمش و تمرين و گرزچرخانى و رجزخوانى، با يک يادداشت چند سطرى اينچنين در يک بحران عميق سياسى، فکرى و هويتى فرو رفت. اين همچنين نشان پوکى و عجز و هراس جناح راست بود که با اولين حرکت خودى ترين رقبايشان براى نوعى "قانونگذارى" به نفع دوم خرداد، خود را ناگزير ديد که آخرين تير ترکش را پرتاب کند و "رهبر عاليقدر" نظام و سمبل اقتدار حکومت را اينچنين سراسيمه و مستاصل و حقير جلوى چشم همه قرار بدهد. اين منظره را مردم ديدند. خرم آباد نشان داد که مردم به اندازه هاى واقعى خامنه اى و خاتمى و راست و دوم خرداد پى برده اند. اگر حکم خامنه اى و مصاحبه خاتمى اعلام موضع جناح راست و سران دوم خرداد در دوره جديد باشد، خرم آباد بيانيه اعلام موجوديت مستقل مردم بعنوان طرف اصلى جدال در صحنه سياسى ايران است .
دوم خرداد :
"آرامش فعال" در بالا، "عبور از خاتمى" در پائين .
دوم خرداد در حال تجزيه است. سران اين جريان و در راس همه خود خاتمى بدنبال تعريف يک همزيستى جديد با راست ولو از موضعى ضعيف تر، با هدف حفظ وضع موجود، حفظ پست رياست جمهورى، احياى نوعى قدرت براى مجلس و فرسايش راست هستند. قرار است باز دماغشان را سفت بگيرند و نفس شان را نگه دارند و اين موج را بگذرانند. معتقدند دير يا زود باد راست خالى ميشود و معادلات بنيادى تر جامعه (اقتصاد ويران، مردم ناراضى، خطر سرنگونى) راست را به سازش ميکشاند. معتقدند ميتوان جناحهاى افراطى راست را منزوى کرد و با خامنه اى و اطرافيان بر سر ايجاد يک طيف "مرکز" جديد و "مشروع" در رژيم اسلامى به توافق رسيد. به تجزيه راست اميد بسته اند. هدف اساسى سران دوم خرداد و لايه هاى فوقانى اين جريان اينست که بهر قيمت در حاکميت شريک بمانند و از نظر حقوقى خلع يد نشوند. اکنون تز "آرامش فعال" حجاريان، که معناى زمينى آن خود را به مردن زدن در برابر خرناسه هاى راست است، ايجاب ميکند که آرامش بيشتر و فعاليت کمترى در دستور قرار بگيرد. ابراز وفادارى مجدد به رهبر، دفاع از ولايت فقيه، حمله به خواست سکولاريسم، کش دادن تقويم "اصلاحات" از چهار سال به چهل سال، سلب مسئوليت از خود در قبال تندروى هاى صفوف تحتانى دوم خرداد، همه اجزاء اين سياست "آرامش کمتر فعال" پس از حکم خامنه اى است. و شمايل زار خاتمى، چه در صحنه داخلى و چه در سخنرانى اش در سازمان ملل، بهتر از هرچيز اين تلاش سران دوم خرداد براى حفظ وضع موجود را به نمايش ميگذارد. قربانى اصلى اين چند هفته تا اين لحظه خاتمى بوده است .
در پائين جنبش دوم خرداد حرکتى در جهت عکس جريان دارد. اينجا صحبت از "عبور از خاتمى" است، از بيحاصلى سياست "آرامش فعال"، از ضرورت بازتعريف جنبش از زاويه نگرش تئوريک متفاوتى که در آن "نافرمانى مدنى" مردم جاى مهمترى اشغال کند. و اين تازه فرمولبندى هاى محترمانه و کتابى شخصيتهاى فکرى اين جريان است. در درون صفوف آنچه که به آن "جنبش دانشجويى" اطلاق ميشود، صحبت از اسلحه است. محسن آرمين لازم ميبيند که در جلسه تحکيم وحدت گرايش به اسلحه را نقد کند. در حالى که خاتمى با لب و لوچه آويزان و گردن کج شماتت مجلس خبرگان را ميشنود و دم برنمياورد، صفوف پائين همان جريان به رفسنجانى اخطار ميکند که صحبت از خشونت نکند و ايده ورود به صحنه سياست و انتخابات رياست جمهورى را از سر بيرون کند. در اينکه پايه دوم خرداد به سرعت از سران آن دور ميشود ترديد نيست. مردم اين شکاف را به دوم خرداد تحميل کرده اند. جريان "اصلاحات" حتى در فرمال ترين و دروغين ترين قالب خود نميتواند در برابر فشار مستقل مردم براى تغيير براى خود مصونيت و عدم حساسيت ايجاد کند. در تمام ماجراى خرم آباد، سخنگويان دوم خرداد نامى از مردم نبردند. در روايت مزورانه اينها مردم وجود نداشتند. با اينحال تمام دستور مباحثات و مشغله صفوف اين جريان مستقيما متاثر از حرکت مردم و حضور روزافزون مردم در صحنه نبرد خيابانى با اوباش اسلامى و نيروهاى مسلح است. تحت فشار راست از يکسو، و حرکت مردم ناراضى از سوى ديگر، دوم خرداد خرد خواهد شد. بالا و پائين اين جريان بسرعت از هم دور ميشوند .
علائم تجزيه در اردوى دوم خرداد را در جاى ديگرى نيز ميشود بروشنى ديد. اپوزيسيون دوم خردادى طرفدار رژيم در خارج کشور، طيف اکثريت و جمهوريخواهان متفرقه، که به رويدادهاى ١٨ تير سال گذشته و جرياناتى که اعتراض را به بيرون دانشگاه برده بودند لعنت ميفرستادند و همصدا با خاتمى آن را توطئه اجانب ميخواندند، کسانى که همصدا با کل رژيم اسلامى اعتراض راديکال به حضور ايادى حکومت در کنفرانس برلين را تخطئه ميکردند، دارند از سران دوم خرداد فاصله ميگيرند و بدرجات مختلف سياست اعتراض از پائين را تشويق ميکنند. اين تحول مهمى است. اينها بارومتر عوامفريبى و دروغ در جامعه ايرانند. اينها خط قرمز خطر را ترسيم ميکنند. اگر آنقدر اعتبار براى خاتمى نمانده باشد که وفادارى اين جماعات هميشه وفادار را حفظ کند، اوضاع دوم خرداد بايد بشدت وخيم باشد. همزاد اسلامى اين طيف در داخل کشور، يعنى مجاهدين انقلاب اسلامى، نيز عينا در چنين موقعيت پر تنشى قرار گرفته است و در جريان يک تعيين تکليف اساسى با خويش است. همه ميدانند که اگر دوم خرداد يک جنبش درون حکومتى و "خودى" نباشد، موضوعيتى در جامعه نخواهد داشت. اينها احتياج دارند رئيس جمهور و وزير و نماينده مجلس باشند. اما آنچه بايد به اين نکته اضافه کرد اينست که اگر دوم خرداد به يک جريان صرفا حکومتى و "خودى" بدل بشود، يعنى آن جهتى که خاتمى در پيش گرفته است، باز هم موضوعيت اجتماعى خود را از دست ميدهد. اين اتفاقى است که اکنون ديگر رخ داده است و بدون چرخشهاى بسيار بزرگ، و بسيار نامحتمل، در روش سران دوم خرداد و جناح راست، اين روند ديگر برگشت پذير نخواهد بود .
راست بدون دوم خرداد
جناح راست نيز پا به دوران جديدى گذاشته است. براى جناح راست مسجل شده است که جنبش دوم خرداد قادر نيست به وعده اصلى خود يعنى کنترل مردم و ايجاد مبنايى جديد براى تمکين مردم به رژيم اسلامى عمل کند. حکم خامنه اى آزمون تاريخى اى جلوى دوم خرداد گذاشت. رابطه جريان دوم خرداد و مردم در اين واقعه محک زده شد. آيا جناح دوم خرداد در برابر تهاجم تمام و کمال و نهايى راست به کل پروژه دوم خرداد، به مردم متوسل ميشود؟ در اين شک نيست که فراخوان دوم خرداد به مقاومت عليه خامنه اى با عکس العمل مثبت و وسيع مردم روبرو ميشد. سوال اين بود که آيا دوم خرداد شهامت طرح چنين فراخوانى را دارد، آيا قدرت کنترل مردم را در خود ميبيند، آيا از نظر خود سران دوم خرداد مردم با آنها هستند و رهبرى آنها را ميپذيرند؟ پاسخ اين سوال منفى بود. با تمکين دوم خرداد به حکم خامنه اى، جناح راست ترس دوم خرداد از مردم و جدايى مردم از دوم خرداد را ديد. اگر مردم نيروى دوم خرداد نيستند و اگر دوم خرداد رهبر مردم نيست، راست ديگر نياز آنچنانى به بازى در اين زمين ندارد. صورت مساله، جنبش اعتراضى رشد يابنده مردم است. خطر سرنگونى وجود دارد، دوم خرداد نه فقط اهرمى در اين اوضاع ندارد بلکه با مخالفت خوانى ها و رقابت جناحى بحران سياسى را تعميق ميکند. راست اين را ميبيند، قيد دوم خرداد را ميزند و ميرود تا براى جدال اصلى ترى که به جلوى جامعه رانده ميشود فکرى بکند .
اينجا نيز دو خط در استراتژى راست وجود دارد. اول تلاش براى جدا کردن خاتمى و سران دوم خرداد از پايه هاى اين جريان و تلاش براى ادغام اينها در يک طيف مرکز در جمهورى اسلامى. در اين طرح خاتمى ميماند، مجلس ميماند، انتخابات رياست جمهورى ميماند و حتى شايد خاتمى مجددا با رضايت خامنه اى و بستر اصلى جناح راست براى اجتناب از تشنج به رياست جمهورى برسد. اين به معناى پايان دوم خرداد و هضم آن در حکومت است. تشکيل کميته اصلاحات، اعمال کروبى، گفته هاى خاتمى، تاکيد مجدد سران دوم خرداد به وحدت بنيادى شان با راست در مساله حکومت دينى، نشانه زمينه هاى چنين استراتژى اى است. اما کاهش تنش در بالا، اگر عملى شود، فقط تخاصم را به پائين منتقل ميکند و تشديد ميکند. اين سياست حتى در کوتاه مدت ثبات و رفع تشنجى ببار نمياورد .
رگه دوم در استراتژى راست ميليتاريزه کردن اوضاع و سرکوب قهر آميز هم دوم خرداد و هم، از آن مهمتر، اعتراضات مردم است. سخنان اخير رفسنجانى و اتمام حجت هاى مجلس خبرگان با خاتمى، و شکوه شاهرودى از عدم اجراى قصاص اسلامى نشانه تقويت اين رگه در استراتژى راست براى مقابله با اوضاع وخيم حکومت اسلامى است .
اين دو رگه هنوز بطور واقعى معنى سازمانى در راست پيدا نکرده و به انشعاب عملى گرايشات مختلف در صف راست منجر نشده است. عسگر اولادى از عدم تعلق انصار حزب الله به موئتلفه سخن ميگويد. کيهان با عطوفت از اعلام وفادارى دفتر تحکيم وحدت به اسلام و نظام تمجيد ميکند. رفسنجانى تهديد ميکند و در همان حال فراخوان وحدت ميدهد. واقعيت اينست که راست بلاتکليف است. دوم خرداد بخودى خود نيرويى که ميپنداشتند نيست. با اينحال حذف قهرى آن و انداختن خاتمى ميتواند موجب تلاطم سياسى جدى در جامعه بشود. خشونت و سرکوب تنها سلاح واقعى حکومت در اين سالها بوده است، اما ميدانند که توسل به اين ديگر گام آخر است و با قيام مردمى پاسخ ميگيرد. بنظر من راست در مجموع ميداند که مقابله نظامى با مردم محکوم به شکست است و پيش درآمد سرنگونى است. حکومت اسلامى قدرت سرکوب مردم را ندارد. مردم ارعاب نميشوند. اقدام رژيم براى سرکوب نظامى اعتراضات مردم در يک مقياس سراسرى، بسرعت چاشنى قيام در شهرهاى مختلف ميشود .
صحنه سياسى ايران در ظرف چند هفته بکلى دگرگون شده است. خرم آباد سرنخى است به آنچه در راه است. دوره سرنگونى آغاز ميشود .
***
* توضيح سردبير٬ اين مطلب در دوره رياست جمهورى خاتمى و رياست مجلس کروبى و بروبياى دو خرداد نوشته شده است. زمانى که دولت و مجلس در اختيار اصلاح طلبان حکومتى بود اما در اوج قدرت در بالا به حکم حکومتى خامنه اى تمکين کرد و در پائين عبور از خاتمى شروع شد. آنزمان هواداران و جريانات متعصبى که اين ماهها پشت موسوى و رفسنجانى و سبز حکومتى سينه زدند پشت خاتمى و دو خرداد همين ها را تکرار ميکردند. و حالا مجددا به همان نقطه رسيدند يعنى تسليم به خامنه اى از وحشت راديکاليسم مردم. امروز نيز در بالا "آرامش" ميخواهند و دسته جمعى عليه "ضد انقلاب و محاربين" سخن ميگويند. خاتمى نهايتا هشت سال براى حکومت وقت خريد. اينبار نبايد مردم به جمهورى اسلامى فرصتى ديگر بدهند.